سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت هست که هرشب به تو می اندیشم
به تو اری به تو یعنی که همان منظر دور به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان سایه همان وهم همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم میگیری
به همان زل زدن از فاصله دور بهم یعنی ان شیوه فهماندن منظور بهم
به تبسم به تکلم به دل ارایی تو به خموشی به تماشا به شکیبایی تو
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت به نگاه های تو با سایه سنگین سکوت نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |